باز آمدم باز آمدم از پيش آن يار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندين هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
آنجا روم آنجا روم بالا بودم بالا روم
بازم رهان بازم رهان کاينجا به زنهار آمدم
من مرغ لاهوتی بودم ديدی که ناسوتی شدم
دامش نديدم ناگهان در وی گرفتار آمدم
من نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر ( ادامه )
آخر صدف من نيستم من در شهوار آمدم